سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف هایی از زبان منطق و احساس

دست نوشته های سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و داستانی من

 

میگوید , میگوید از تیر های سه شعبه ,میگوید از گلوی گل گون یک نوزاد ,  می گوید از کتک زدن زینب(س) , میگوید از هلهله ی دشمنان حسین (ع) , میگوید از نیزه انداختن و هلهله , میگوید از سم های تازه نعل شده ,میگوید از اتش گرفتن دامن دخترکان , میگوید از حمله به خیمه های بدون مرد , میگوید از دست اویزان یک نوجوان , میگوید از جان دادن برادر زاده در اغوش عمو.. میگوید از کشیدن زین العابدین در صحرای کربلا , میگوید از چشمان خونین علمدار کربلا , میگوید ازدست بدون انگشت ... میگوید ,میگوید ... , و من میدانم , زمانی زینب (س)را زدن که فاطمه(س) را زدن ... , زمانی  زین العابدین را در صحرا کشیدن که ,علی را دست بسته بردند , موقعی خیمه را اتش زدن که خانه دختر پیامبر را اتش زدن , قبلا" امتحان کرده بودن این کارهارا ... و   برای ان ها ,  زمان دوباره زنده کردن ان کارا بود  , و زمان انتقام کامل از علی  بود , .. برای همینه با هر نامت حیدر در مجلس شوری به پا می شود , برای همینه که با غیرت برای پسرت سینه میزنیم و در ان بین نام توست که غرور در مجلس حاکم میکند , علی جان  به هیچ  وجه غمگین مباش زمانی میشود که ما نیز به فرماندهی یوسف زهرا , انتقام  کربلا را  میگیریم , انتقام میگیرم ..

 

 



[ سه شنبه 91/8/30 ] [ 6:6 عصر ] [ پوریا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه